مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام الله علیها در خروج از کربلا
برای داغِ حرم او همیشه چون سپر است صبور باشی اگر، درد و غصه بیشتر است چگونه صبر نموده بر آن مصائب سخت کسی که مظهـر الله و زیـنت پـدر است به کودکان حـرم گفت؛ کوه صبـر خـدا مـقـابـل عَـلـَم ظـلـم گـریـه بیاثـر است امام گـفت «عـلـیْکُـنَ باالـفـرار» سپـس نوشت راوی مقـتل حدیث معـتـبر است میان معرکه ماندست، چاره چیست بر او کنار جسم رود یا سری که در سفر است گرفته صبر رهش را، وگرنه جان میباخت عـقـیله از هـمه ایـتـام داغ دیـدهتر است چه درسِ صبرِ قشنگی ست کربلای حسین بـرای اهـل تـأمـل تـجـلّـی هــنــر اسـت دوباره شعر، مرا در فضای باران برد صدای صوت اذان ست و موقع سحر است |